دنیای رنگارنگ عشقولانه

فقط

 برای چیدن لب هایت

پاهایم رو بلند میکنم

هیچ میوه ای انقدر شیرین نیست

دوست داشتن یعنی :
تنهایت میگذارم …
همانگونه که خواستی
اما …
جایت در زندگیم همیشه خالیست

طراوتت تازه ام میکند ، خاطره هایم زنده میشوند ، انگار که او هنوز هم اینجاست
“باران” جان با دقایقم ببار ، من تا خود صبح همراهیت میکنم

حالم خوب است …
باور کن
فقط نمی دانم چرا
هوای بی تو
عجیب مرطوب است
دفتر خاطراتم را که ورق می زنم
برگه هایش خیس می شوند

دلم خیلی بیشتر از حجمش پر است
پر از جای خالی تو …
پر از دلتنگی برای نگاه تو
پر از خاطرات قدم زدن
در کوچه پس کوچه های شهر با تو
پر از حس پرواز
پر از تو …

دستم را بگیر
بیا برویم به جایی که دست هیچ کس به ما نرسد
من باشم و …
تو باشی و عشق

تکرار را دوست دارم
تکرار آن لحظه های کوتاه
تکرار آن صدای آرام با چاشنی دستپاچگی
تکرار آن “بریم؟ ” ها
من …
تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم
من …
تکرار لحظه های با تو بودن را “میخواهم

رد پایت را
نه باران از زمین شست و نه اشک از دلم
گفتند فاصله فراموشی می آورد
پس چرا هر دم که از دوری ات می گذرد ، دل تنگ ترت میشوم ؟